اولین یادداشت: شعری با نام ' خواب تو '
( هر چند این شعر برای برخی از دوستان تکراری شده ولی من همچنان به آن علاقمند هستم )
هیچکس منتظر خواب تو نیست
که به پایان برسد
لحظهها میآیند
سالها میگذرد
و تو در قرن خودت میخوابی
هیچ پروازی نیست
برساند ما را به قطار دو هزار
و به قرن دیگر
مگر انگیزه و عشق
مگر اندیشه و علم
مگر آیینه و صلح
و تقلا و تلاش از برای تغییر
ظفر از آن کسی است
که مناجات کند با کارش
و در اندیشه یک مسئله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد زیر سرش
و ببیند در خواب
حل یک مسئله را
باز با شادی درگیری یک مسئله بیدار شود
وبیندیشد و در فکر تحول باشد.
ليست كل يادداشت هاي اين وبلاگ